با نزدیک زمان انتخابات میاندورهای در هشتم نوامبر، از یک طرف رقابت میان دموکراتها و جمهوریخواهان تنگاتنگتر شده و از دیگر سو بحثها درباره نتایج این انتخابات و تاثیرات احتمالی آن بر سیاستهای داخلی و خارجی آمریکا داغتر شده است. یکی از مسائل مهم این روزهای سیاست خارجی آمریکا مذاکرات هستهای با تهران و احیای برجام است. درباره ارتباط احیای برجام و انتخابات پیش روی کنگره آمریکا میتوان از دو نوع ارتباط سخن گفت که در این یادداشت به اولی و در یادداشت بعدی به دومی اشاره میکنم. نخست تاثیرات احتمالی مذاکرات هستهای برای احیای برجام بر نتایج انتخابات کنگره و دیگری تاثیر احتمالی این نتایج بر مذاکرات در صورت استمرار آن بعد از انتخابات و آینده برجام حتی در صورت رسیدن به توافق قبل از انتخابات.
قبلاً هم نگارنده در انتخابات کنگره 2018 و انتخابات 2020، در یادداشتهایی بیان داشت که عوامل داخلی مانند هر کشوری بیشترین تاثیر را بر انتخابات آمریکا دارد و مسائل خارجی در درجه بعدی اهمیت قرار دارند. برخی ناظران به اشتباه در نقش عواملی خارجی در انتخابات آمریکا چنان بزرگنمایی و تحلیل میکنند که گویا از عوامل داخلی اثرگذارتر است. در آن سو نیز برخی چنان تقلیلگرایانه با نقش سیاست خارجی در انتخابات آمریکا برخورد میکنند که تو گویی مسائل خارجی و بینالمللی هیچ اهمیتی برای رای دهندگان آمریکا ندارد و کان لم یکن هستند. وعدههای انتخاباتی نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا در حوزه سیاست خارجی خود موید این تاثیرگذاری است. اساسا تمثیل نزدیک آن طرح "معامله قرن" دونالد ترامپ، شناسایی قدس به عنوان پایتخت اسرائیل، انتقال سفارت آمریکا به قدس و توافقنامههای ابراهیم و خروج از برجام است که خود محصول وعدههای انتخاباتی او به اوانجلیستها یا مسیحیت صهیونیسم (حدودا 50 میلیون نفر) در آمریکا بود و با انگیزه کسب مجدد آرای آنها در دور دوم، همه این وعدهها را عینیت بخشید که اگر مشکلات کرونا و پیامدهای آن نبود، ترامپ الان بر کرسی ریاست جمهوری آمریکا نشسته بود.
اما در انتخابات کنگره، معمولا این اثرگذاری کمتر از انتخابات ریاست جمهوری است و نقش مسائل خارجی بیشتر غیر مستقیم اما موثر است. از آن جهت که در انتخابات میاندورهای کنگره معمولا نتایج تابع برآورد رای دهندگان آمریکا از کارنامه رئیس جمهور در دو سال اول (در سیاستهای داخلی و خارجی) است و این مساله در ترسیم و معرفی تصویری کلی از کارنامه دو حزب به رای دهندگان آمریکا اثرگذار هستند. به همین علت اگر برآورد مثبت باشد، معمولا حزب متبوع رئیس جمهور در انتخابات میاندورهای کنگره نتایج بهتری را کسب میکند و اگر ارزیابی رای دهندگان از کارنامه دو ساله رئیس جمهور خوب نباشد، این مساله برآیندی منفی برای حزب او در انتخابات دارد. از این رو، به ویژه در دهههای اخیر، از زمان کلینتون و بوش گرفته تا اوباما و ترامپ، نتایج انتخابات میاندورهای کنگره به نفع حزب رئیس جمهور مستقر در کاخ سفید نبوده است.
در مورد نقش مذاکرات برجام در انتخابات پیش روی آمریکا میتوان گفت که مستقلا و مستقیما نقش پررنگی ندارد، اما در شکل دهی کلی به کارنامه دو ساله بایدن به عنوان یک فاکتور مهم در جهت دهی به آرای انتخاباتی له یا علیه حزب حاکم نقش دارد؛ به ویژه در این وضعیت اقتصادی دشوار در آمریکا و کاهش برخی شاخصهای مهم اقتصادی و افزایش تورم که مجملا در کاهش محبوبیت بایدن تاثیر جدی گذاشته است و همین خود شانس جمهوریخواهان را برای پیروزی در انتخابات هشتم نوامبر بالا برده است؛ حالا باید دید اکثریت در دو مجلس نمایندگان و سنا را تصاحب میکنند یا فقط یکی از آن دو را.
حال در چنین شرایطی توافقی میتواند کمک حال و مطلوب حزب دموکرات و بایدن باشد که دولت او و آمریکا را در جایگاه بازنده و ایران را در موقعیت برتر قرار ندهد؛ اما در غیر این صورت همچنان که در تبلیغات سنگین هواداران ترامپ و رسانههای نزدیک به او و لابی اسرائیلی شاهد هستیم، امضای توافق میتواند به عنوان یک پوئن منفی در کارنامه نه چندان مقبول بایدن ثبت شود که جمهوریخواهان در این فضای انتخاباتی از هر جهت به آن انتقاد و زیر سوال میبرند. در واقع عقب نشینی اخیر آمریکا از خارج ساختن نام سپاه از لیست سیاه (که وعده آن را به تیم مذاکره کننده پیشین داده بود) محصول همین فضای سنگین داخلی و نگرانی از اثرات احتمالی آن است. به گمان نگارنده حصول توافق در این وضعیت قبل از انتخابات کنگره منوط به تغییر این فضا و قرار گرفتن دولت بایدن در جایگاه نسبتا بهتری است که آن را در موقعیت ضعف و تسلیم در برابر تهران قرار ندهد و هم بتواند آن را به عنوان یک دستاورد در حوزه سیاست خارجی چاشنی کارنامه خود کند، هم لابیهای سیاسی و رسانهای تاثیرگذار را از خوراک تبلیغاتی پرملاتی محروم کند.
نظرات